شارل دو مونتسکیو اندیشمند. نظریه پرداز و فیلسوف فرانسوی قرن ۱۸ میلادی ، فردی حقوقدان بود که مدتی در دادگستری استخدام شده بود . بعد از مدتی سر از فرهنگستان درآورد و به نوشتن مقالات سیاسی و ادبی روی آورد . وی علاوه بر آن در علوم طبیعی در رشتههای کالبد شناسی ، گیاه شناسی و فیزیک هم مطالعاتی داشته است . منتسکیو با نوشتن کتاب نامههای ایرانی به اوج خود رسید . اما کتاب روح القوانین شهرت دیگری دارد .
مونتسکیو ، قوای سیاسی کشور را در قالب سه قوه مقننه ، مجریه و قضاییه تعریف کرده است .
بر این اساس ، رویکرد مونتسکیو ، پرهیز از حکومتی است ، که بیش از اندازه در دستان یک پادشاه یا مانند آن متمرکز شده باشد .
وی در کتاب روح القوانین این سه قوه را به گونهای تبیین کرده است ، که این نظریه اثر انکارناپذیر بر مشی فکری ، قانون اساسی و شکل دادن به رژیمهای سیاسی غربی بر جای گذاشت .
روح این نظریه ، به منظور ارائه راه حلهایی برای جلوگیری از سوء استفاده نکردن از قدرت است …
هرچند ، بر اساس نظر منتقدان ، دقت نظر در اثر شگرف مونتسکیو نشان میدهد که این فیلسوف حکمت عملی ، به جز یک مورد در هیچ کجای متن کتاب خود به عبارت تفکیک در ارتباط با قوا اشاره ندارد. بلکه آن چه از روح کلی ، کتاب وی قابل استنتاج است . توازن و تعادل قوا ، نه تفکیک قوا میباشد .
مونتسکیو در جای جای اثر خویش ، علی الخصوص در فصل ششم ، از باب یازدهم ، آزادی سیاسی ، ناشی از تعادل و توازن قوای سه گانه را مورد ستایش قرار میدهد .
این اندیشه سیاسی ، برای جلوگیری از تجمیع قدرت سیاسی بیش از حد ، در یک نهاد سیاسی بوده است . روشی برای دستیابی به این هدف تا از طریق توزیع قوای سیاسی سه گانه در میان قوای مقننه ، مجریه و قضایی و از طرفی ، مجهز کردن هر یک از این قوا به اختیارات خاصی برای حفاظت از خود و نظارت بر سایر قوا صورت پذیرد .
پس واقعیت آن است که آنچه به عنوان تفکیک قوا از آن یاد میشود ، بیشتر به شناسایی و رسمیت یافتن سه قوه با اقتدار ، در کنار یکدیگر میباشد نه تفکیک بین قوا .
مونتسکیو معتقد است ، برای این که انسانها آزاد باشند باید قوای سه گانهای وجود داشته باشد ، یعنی آزادی انسانها مستلزم وجود قوای سه گانه است .
پس هم قوانینی باید وضع شود (قوه مقننه) ، هم تصمیمات عمومی به موقع اجرا شود (قوه مجریه ) ، هم اختلافات بین افراد حل شود و جنایات و تخلفات کیفر ببینند و عدالت برقرار شود (قوه قضاییه ) .
به نظر مونتسکیو ، تفکیک قوا مدنظر نیست بلکه تعدیل تمرکز قوا باید در نظر باشد .
تلاش وی برای تامین آزادی انسانها ، او را به این فکر انداخت که نباید فقط به سه ارگان مقننه ، مجری و قضایی اکتفا کرد ، بلکه باید برای هر یک از این ارگانهای حکومتی ، کنترلهایی را قرار داده شود ، و به این ترتیب نظریه کنترلها و تعادلها را وضع کرد .
لذا به اعتقاد عدهای از اهل فن ، به نظر میرسد ، در بازخوانی مجدد متن و روح کتاب روح القوانین مونتسکیو مشخص میشود که وی هیچگاه خود را به عنوان آغازگر نظریه تفکیک قوا معرفی نکرده است . بلکه با شناسایی و تعیین قوای سه گانه ، در پی سرشکن کردن قدرت ، بین سه قوه متوازن و متعادل بوده است .
لذا در شرایط فعلی به نظر میرسد بر اساس نظریه کنترل و تعادل ، لازم است برای هر دو قوه مقننه و قضاییه ، با رعایت آزادی و حفظ اختیارات آنان ، ابزارهای کنترلی ایجاد شود ،تابه صورت سلیقهای ، گعدهای ، باندی و حتی گروهی نتوانند اختیارات و آزادیهای سایر قوا را سلب کنند .
هر چند در حال حاضر به نظر میرسد ، بیش ترین ، ابزارهای کنترلی و تعادلی ، فقط برای قوه مجریه در نظر گرفته شده است و دو قوه ی دیگر از این ابزار کنترلی یا بیبهره هستند یا بسیار محدود و ناچیز از این ابزار برای ایجاد تعادل و کنترل آن ها استفاده می شود .
جمشید کمائی