دکتر عباس امام، نویسنده، مترجم و خوزستانپژوه، که این مطلب را در اختیار ایسنا قرار داده، مطابق معمول با نگاهی همهجانبه موضوع را کاویده است:
«یکی از مهمترین ویژگیهای مثبت جوامع صنعتی امروز در غرب را با این توصیف مطرح میکنند که این جوامع همچون دیگ هفتجوش (melting pot) عمل میکنند؛ یعنی اینکه در این جوامع طیف وسیعی از شهروندان از نژادها، اقوام و ملل گوناگون در کنار یکدیگر با تساهل و تسامح به شکلی مسالمتآمیز زندگی میکنند و این به عنوان یک ارزش مثبت تلقی و تبلیغ میشود. کشور ایران نیز در طول تاریخ خود از چنین ویژگی مثبتی برخوردار بوده است. خوزستان ما نیز از هزارههای کهن همواره زیستگاه باشندگانی از اقوام، طوایف و حتی نژادهایی گوناگون بوده است؛ باشندگانی با فرهنگها، زبانها و مذهبهای متفاوت. در میان باشندگان این سرزمین، هم ایلامی بوده و هست، هم آشوری، هم کلدانی، هم یونانیتبار، هم رومیتبار، هم ترکتبار، هم مغولتبار، هم قشقایی و کرد، هم بوشهری و هم لر، هم عرب و هم بختیاری، هم اصفهانی و هم شیرازی، هم همدانی و هم غیره.
از پیشینه، عمق و گستره حضور باشندگان خوزستانی گرجستانیتبار خوزستان، همگان آگاهی ندارند مگر برخی مورخان و یا مرتبطان با خانوادههای گرجستانیتبار خوزستانی به ویژه در شهرهای دزفول، شوشتر، شوش و مناطق اطراف آنها و این در حالی است که در یک دوره زمانی تقریبا یک صد ساله در عصر صفویه خاندانهای گرجستانیتبار خوزستان زمامداران رسمی این استان بودهاند! و بعدها نیز در دورههای افشاریه، زندیه، قاجاریه و تا به امروز این قوم خدمات گوناگونی به خوزستان کردهاند. خاندانهای گرجستانیتبار خوزستان که در حال حاضر شمار آنها در استان به صدها خانوار میرسد از حدود ۴۰۰ سال پیش ساکن این دیار شده و اصالتا در دوران صفویه از کشور گرجستان به ایران کوچانده شده و گروههایی از ایشان از طریق اصفهان و شیراز به خوزستان و به خصوص دزفول و شوشتر مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شده و از طریق وصلت با خانوادههای لر (به خصوص، طایفه چگنی) و عرب (به ویژه عشایر آلکثیر و خنیفر) به نیرویی شناخته شده و اثرگذار در تحولات استان تبدیل شدهاند (قزلباشان، ۱۵۹). گرجیهای خوزستان عموما جزو خاندانهای نخبگانی سیاسی، نظامی، اقتصادی، کشاورزی، تجاری، علمی، آموزشی، فرهنگی و ادبی خوزستان بوده و در این ۴۰۰ سال خدمات شایانی در همه این حوزهها از خود به یادگار گذاشتهاند.
گرجیتبارهای خوزستانی، تبار خود را از خاندانهای متنفذ آن زمان گرجستان میدانند؛ خاندانهایی مانند اوربلی، داویت باراتاشویلی، باراتاکاچی باییدزه و باراتاشویلی (قزلباشان، ۱۲). واخشتوخان گرجی یکی از سرداران گرجیتبار صفویه به مدت ۳۷ سال حکومت شوشتر را در دست داشته و برادر وی نیز به نام اوتارخان (ملقب به ذوالفقارخان) به عنوان حاکم قندهار در آن سرزمین خدمت میکرده است. بعد از واخشتوخان، پسرش فتحعلی خان حاکم شوشتر شده و بعد از وی برادرش کلبعلی خان به حکومت خوزستان میرسد و پس از وی عمویش عیسی خان گرجی. سپس، طی سالهای بعد مهرعلی خان فرزند کلبعلی خان عهدهدار منصب حکومت خوزستان میشود. در دزفول نیز گرجیهای شهر در طول چهار قرن گذشته در حیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تجاری، فرهنگی، علمی، کشاورزی و آموزشی این منطقه نقشی بس مهم داشتهاند. در گذشته، خوانین و خاندانهای اسم و رسمدار گرجیهای دزفول در محلههای «حیدرخانه»، «محله مسجد»، «محله لوریان»، «محله صحرابدر مغربی» ساکن بودهاند. چنانچه بخواهیم به عنوان نمونه فقط به بیست خاندان از خاندانهای سرشناس گرجستانیتبار دزفول اشاره کنیم، میتوان از این خاندانها نام برد: خضریان، پورمنوچهری، بزرگی، آقابزرگزاده، سعدی، ارفع، رفعت، رشیدیان، آصف، چنگیزی، سرتیپی، سرتیپزاده، خسروانی، طهماسبی، هلاکویی، صالحیان، احمد سالا، چگنی، بیژننیا، قزلباشان، آقایی، گرجستانی و غیره. از چهرههای سرشناس گرجستانیتبار متاخرتر خوزستانی میتوان به رماننویس احمد آقایی (۱۳۱۵ اهواز ـ ۱۳۸۳ تهران)، بانوی مورخ و شاعر خانم نیرهزمان رشیدیان، نیکوکار بزرگ حاج عباس آصف، حج اسفندیار قزلباش (معمار معروف اهوازی از سازندگان حسینیه اعظم و از اعضای هیات مدیره علی بن مهزیار اهوازی) از نوادگان مهرعلی خان حاکم خوزستان در عصر صفوی و بسیاری دیگر نام برد. در یکی ـ دو دهه اخیر نیز خوشبختانه با همت فعالان فرهنگی گرجستانیتبار خوزستان، سازمان یونسکو، سفارت گرجستان در ایران، اداره ارشاد اسلامی دزفول و دزفولپژوهان و خوزستانشناسان همایشهایی در دزفول برگزار شده تا پیشینه ابعاد نقشآفرینی گرجستانیتبارهای خوزستان بیشتر و مستندتر به جامعه شناسانده شود.
کتاب «نسبنامه سلسله انساب گروهی از گرجیتباران خوزستان و برخی اقوام وابسته» به قلم امین قزلباشان (با همکاری علیرضا چنگیزی و رضا خضریان) از انتشارات نشر ارمغان در تهران (۱۳۹۵) شناسنامه دقیق، مستند و گویای این قومگرامی خوزستانی است. این اثر که در ۴۳۷ صفحه تهیه و تدوین شده، شامل این بخشها است: تقریظ، پیشگفتار، منابع کتاب، فصل اول (خضریاننامه)، فصل دوم (اسحاقنامه)، فصل سوم (آقایینامه)، پیوستها، تعلیقات، ضمیمه اسناد و فهرست اسناد، شجرهنامه اولاد بیجن خان و چند نمایه (نام منابع، نام اشخاص، نام مکانها). رویکرد استنادی مولف در این اثر، از ویژگیهای برجسته کار است به گونهای که در هر صفحه کتاب با نکته و نکاتی مستند برخورد میکنید که قزلباشان با قلمی روان و ساده آنها را تشریح و روایت کرده است. قزلباشان، همچنانکه خود سالهای سال برای تالیف این اثر سرتاسر خوزستان و ایران را درنوردیده است، به همان نحو نیز خواننده را با خود به محلهها، خانوادهها، روستاها، آرشیوهای ذیربط میکشاند و با ذکر نام صدها زن و مرد از نسلهای گوناگون گرجستانیتبارهای خوزستانی، یافتههای خود را با خواننده در میان میگذارد. در یک فصل، با ذکر اجداد «آقایان» محله مسجد (در دزفول) و اولاد صالح آقا فرزند حج خضر چگنی آشنا میشوید و در فصلی با آقایان محله لوریان دزفول از نسل آبینه خان گرجی، بعد با نیاکان خاندان رشیدیان، اولاد حج صوفی و حج ابوالقاسم گرجی و اولادش روبهرو و میشوید. زنان نیز در تدوین این نسبنامه نقش بسزایی داشتهاند؛ زنانی گرجستانیتبار از شوشتر، دزفول و اهواز که بعضا اکنون چند دهه است فوت کردهاند، اما خاطرات آنها به دست این پژوهشگر رسیده و مورد کندوکا و دقیق و راستی آزمایی علمی قرار گرفتهاند. از میان این زنان گرجیتبار میتوان به بیبی جواهر، دختر آخر حج آ اسد لوری، بیبی حبابه قزلباش، بیبی عطرگل، بیبی حمیده قزلباش، بیبی طاهره قزلباش، بیبی زهرا قزلباش، بیبی نوشین (جد مادری کل خاندان قزلباش) و چند تن دیگر اشاره کرد. در مجموع، کتاب پر است از نکات ریز و درشت بسیاری که هر یک میتواند در زمینهای مورد توجه علاقهمندان تاریخ عمومی خوزستان، دزفول، شوشتر و اهواز قرار گیرد.»